داستان ولادت پیامبر
(به بهانه ایام عید مبعث پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله)
امام صادق علیه السلام در روایتی که خلاصه آن را می آوریم می فرمایند:در صبیحه ولادت آن جناب، هر بتی که بر روی زمین بود، بر رو در افتاده بود و ایوان کسری بلرزید و چهارده کنگره از آن ساقط شد و دریاچه ساوه، آبش فرو رفت و در وادی (سماوه) آب جاری شد و آتشکده فارس zwj; خاموش شد و حال آنکه هزار سال بود که خاموش نشده بود و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و منتشر گردید تا به مشرق عالم رسید و سریر هر سلطانی از سلاطین دنیا در آن صبح سرنگون شده بود و در آن روز، هیچ سلطانی نتوانست تکلم کند و تمامی گنگ شده بودند و علم کهنه و سحر سحره باطل شد و هر کاهنی که بود میان او و همزادش zwj; - که خبرها به او می گفت - جدائی افتاد و ابلیس در آن وقت صیحه زد و ابالسه خود را جمع کرد.ابالسه گفتند: ای سید ما! چه ترا به فزع در آورده؟ گفت: وای بر شما همانا حادثه عجیبی در زمین واقع شده که از زمان رفع عیسی (ع ) تا به حال واقع نشده. بروید و بگردید ببینید چه واقع شده برای من خبر آرید.برفتند و برگشتند و گفتند: چیزی نیافتیم.ابلیس گفت: استعلام این امر، کار من است، پس فرو رفت در دنیا و جولانی کرد تا بر حرم مکه رسید. دید که اطراف حرم را ملائکه فرا گرفته اند. خواست داخل حرم شود، او را صیحه زدند؛ برگشت و از طرف کوه (حرا) داخل شد. جبرئیل او را صیحه زد که بر گرد، لعنت خدا بر تو باد.گفت: ای جبرئیل! از تو سؤالی دارم ، بگو که امشب چه حادثه رو کرده؟فرمود: ولادت محمد صلی الله علیه وآله واقع شده.گفت از برای من در او نصیبی هست؟ فرمود: نه.گفت: در امت او، من بهره دارم؟ فرمود: بلی.گفت: راضی شدم.[ بحار الأنوار (ط هیئت فرهنگی تربیتی محبین المهدی (عج) البرز...
ما را در سایت هیئت فرهنگی تربیتی محبین المهدی (عج) البرز دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8mohebin4001 بازدید : 88 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 15:00